محل تبلیغات شما

کوچه ی ما 12 خانوار را در دل خود جا داده بود.

همسایه ها ولو به ظاهر با هم مهربان بودند.

هر گز شاهد جر و بحث و نزاع ان ها نبودم.

ولی من از آنجا که نسبت به آن ها هرگز احساس خوشبینی نداشتم و حتی بد گمان هم بودم با هیچکدامشان گرم نبودم.

همیشه تصور می کردم همسایه ها و حتی اقوامم پشت سرم حرف می زنند

آن ها هم بلاتکلیف بودند زیرا اگر با من گرم می گرفتند می گفتم سلام گرگ بی طمع و بی دلیل نیست.

اگر گرم نمی گرفتند گمان بدی که در باره آن ها داشتم تقویت می شد.

حتی گمان می کردم اقوام و خویشانم کارشان را رها کرده اند و پشت سر من بدگویی می کنند.

ذهن و مغزم همیشه تحولات بد را تحلیل می کردند و هر گز بر خوبی ها و خوشحال بودنِ خود و دیگران متمرکز نمی شد.

چه خوبی هایی را که در نهایت بی تدبیری و تکیه بر نکات منفی هدر دادم

اگر  اتفاق ناراحت کننده ای در زندگی ام رخ می داد حسادتِ دیگران و چشم زخم و.را بهانه می کردم یعنی گشتن به دنبال مقصر.

پذیرش اینکه شاید من هم چون دیگران خطا کنم برایم سخت و گران بود.

نگاه خوب و خوش بینیِ مردم مرا شگفت زده می کرد به ویژه وقتی می دیدم با بو کردنِ یک شاخه گل،لبخندِ یک کودک،دیدن یک دوست قدیمی و شنیدن و یاد آوریِ خاطراتِ خوش، احساس شادی و سرور می کنند.

حتی عالم حیوانات، آرام تر از عالمی بود که برای خودم ساخته بودم.

خیلی از حیوانات اوقات تقسیم شده ای دارند.می گویند؛ گورخرها در اکثر اوقاتِ روز، آرام و سیر و امن هستند و به تعبیری در حالت عادی قرار دارند. فقط در لحظات کوتاهِ حمله ی گله شیر، گورخرها به حالت واکنشی می رسند. و بعد دوباره و خیلی زود به حالت عادی بر می گردنداگر زخمی دارند ترمیم  می کنند،اگر جایی که هستند نا امن است تغییر مکان می دهند.

 گورخرها نسبت به هم بدبین نیستند،گمان بد به یکدیگر ندارند،اگر اتفاقی برایشان افتاد عالم و آدم را مقصر نمی دانند آن ها در نهایت صمیمیت و دست جمعی و گروهی  زندگی شاد و شاداب دارند ولی.

ادامه دارد

سَرَک کشیدن به زندگی مردم کنجکاوی یا فضولی؟ (18)

سال ها تصور می کردم؛«دو دوتا می شود شش تا»

کلام تأثیر گذارِ پیر عارف(2)

ها ,هم ,گمان ,دارند ,نمی ,حالت ,آن ها ,می کردم ,نسبت به ,هر گز ,به حالت

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پرسش طرح مهر